شش سخن تفکربرانگیز اینشتین
"شش سخن تفکربرانگيز اينشتين" عنوان يکي از آخرين پستهاي وبلاگ يک پزشک است.
به گزارش ايسنا در اين پست ميخوانيم:
گاهي لازم است پستهاي روتين را متوقف و نوشتههاي متفاوتتري منتشر کنيم؛ نوشتههايي که به نظر بسيار مهمتر از معرفي گجتها و اخبار حوادث فناوري و خبرهايي هستند که تاريخ مصرف محدودي دارند.
اگر طالب زندگي خلاقتر و نشاط آورتري هستيد، بايد گاه تأمل و روي سخنان حکمتآميز بزرگان دقت کنيد؛ سخناني که با گذشت زمان، رنگ کهنگي به خود نميگيرند و ميتوانند نسلهاي متعددي را به پيش ببرند. اينشتين در سال ???? زاده شد، اما سخنان او تا به امروز معتبر باقي ماندهاند.
در اينجا با هم شش سخن قصار اينشتين را با هم مرور ميکنيم:
?- از گذشته بياموز، براي امروز زندگي کن، به اميد فردا باش.
سخن زيبايي است، ممکن است اين حرف را پيش از اين هم شنيده باشيد، نوع بشر اين توانايي تفکر را دارد و ميتواند حتي لحظه آغاز خلقت و «بيگ بنگ» را با نگاه به کرانههاي دنيا ببيند، اما در عالم عمل، نگاه خردمندانه به گذشته در جهت درس گرفتن براي زندگي موفق در روز، صورت نميگيرد، بسياري از ما در آيندههاي نامحتمل زندگي ميکنيم و چيزي را که هماينک در روبروي ماست، از دست ميدهيم.
?- مطرح کردن پرسشها و احتمالات تازه و مشاهده کردن مشکلات قديمي از زاويه ديد تازه، نيازمند تخيل خلاق است و باعث پيشرفتهاي حقيقي در دانش ميشود.
وقتي من در دبستان بودم موفقيت در گرو گفتن پاسخ درست سؤالات بود، هر سوال تنها يک پاسخ درست داشت و بس. اما با گذشت زمان رفته رفته متوجه شدم که خيلي از سؤالات يک پاسخ ندارند و «يک تعداد» پاسخ «احتمالي» دارند.
از همين رو، شيفته اين شدم که به مسائل به صورت طيف و نه يک رنگ واحد نگاه کنم و ديگر ابهام پيرامون آنها آزارم نميدهند. تصور ميکنم که اينشتين از طريق فيزيک کوانتوم و سخنان خردمندانهاش خيليها را به اين سمت سوق داده است.
?- مهمترين تلاش بشر، کوشش در جهت حفظ اخلاقيات در اعمالش بوده است، توازن داخلي ما و حتي وجودمان به اين امر بستگي دارد. فقط اخلاق در اعمالمان است که به زندگيمان زيبايي و بزرگي ميبخشد.
هر گاه به زندگي عادي خودمان و يا کارنامه زندگي افراد بزرگ تاريخ، صاحبان شرکتهاي بزرگ و يا ورزشکاران نامي نگاه کنيم، به اين نتيجه ميرسيم که فقط دستهاي از آنها که اخلاق را در کار و رقابت با ديگران رعايت کردهاند، در ذهنمان، تصويري نيکو دارند. افراد جاهطلب، ساعي و نابغه زياد پيدا ميشوند، اما فقط آنهايي که اين استعداد را با حفظ اخلاق به کار ميگيرند، شايسته ماندگار شدن هميشگي را در ذهن ما دارند.
?- کل زندگي در واقع يک رشته انتخاب است. ببينيد که چه تعداد زيادي از مردم پيدا ميشوند که در عادات روزانهشان به دام افتادهاند، آنها گيج و هراسناک و نامتمايز به نظر ميآيند. براي يک زندگي بهتر بايد شيوه زندگيمان را انتخاب کنيم.
گرچه ممکن است هميشه و همه جا حق انتخاب وجود نداشته باشد و اين حق گاهي از ما سلب شود، اما اگر خوب به زندگيتان نگاه کنيد ميبينيد که شما ميتوانستهايد در برهههايي انتخابهاي بهتري داشته باشيد، اما به دلايلي خود را سرکوب کردهايد:
- انتخاب شيوه صرف کردن وقت آزادتان
- انتخاب داشتن زندگياي سالم و رسيدن به تناسب اندام يا شکمپرست بودن
- انتخاب اينکه کار کنيد يا به مسافرت برويد
- انتخاب اينکه محل زندگي خودتان را تغيير بدهيد يا سالهاي سال با دريغ و درد در جايي که درکتان نميکنند و به شعورتان توهين ميکنند، زندگي کنيد.
- انتخاب اينکه ظرفيتهاي فکري و استعدادهايتان را عملي کنيد يا باعث هرز رفتن آنها بشويد و به کارهاي تکراري غيرخلاق خو کنيد.
بله! زندگي همهاش انتخاب است.
?- واقعا ديوانگي است که يک کار را بارها و بارها تکرار کنيد و انتظار نتايج متفاوتي داشته باشيد.
ترجمه فارسي اين حرف اين ميشود «آزموده را آزمودن خطاست!»
اين سخن بديهي به نظر ميرسد، اما در مقام عمل بيشتر مردم پيرامون ما هر روز به صورتهاي مختلف ابراز شگفتي ميکنند که چرا با وجود اينکه رفتار و کاري را با پشتکار ادامه ميدهند، تغييري مشاهده نميکنند، سخن قصار ديگري وجود دارد که ميگويد:
«جهانهاي نو وقتي زاده ميشوند که طرحها و قالبهاي کنوني در هم بشکنند.»
اگر يک جامعه به طرحها، تفکرات و عادات قديمي خود ادامه بدهد، نبايد انتظار «تغيير» داشته باشد.
?- دو شيوه براي گذران زندگي وجود دارد. اينکه تصور کنيد هيچ معجزهاي وجود ندارد و اينکه هر چيزي را در حکم معجزه بپنداريد.
زندگي ما ، خود يک معجزه تکراريست. ما به ياري حيات مدام و هماهنگ ??? ميليارد سلول بدنمان در سيارهاي خُرد در پهنه گيتي که نظمي ظريف دارد، زندگي ميکنيم. ما ميتوانيم با کالبدمان زيبايي را درک کنيم، تنفس کنيم، يک تماس محبتآميز را احساس کنيم، گلي را ببوييم، فکر کنيم و ديگران را شفا بدهيم، پس زاويه ديد خود را عوض کنيد و به نيمه پر ليوان بنگريد.
در پايان به سبک برخي نوشتههاي سايتها و وبلاگهاي خارجي و يا محصولاتي مثل DVDها و بلو ريها، دوست دارم يک جايزه اضافي يا Bonus به شما بدهم!
معمولا صاحبان صنايع بزرگ «واقعي»، يعني آنهايي که با عيني کردن باشکوه تخيلاتي که در ابتداي امر هيچ کس اهميتي به آنها نميداد، حرفها و پندهاي زيادي براي گفتن دارند.
رئيس شرکت آمازون -جف بزوس- يکي از همين افراد است، او چند وقت پيش در بازديدي از دفتر سايت ??signals حرفهاي جالبي زد:
افرادي که هميشه در طول زمان حق به آنها داده ميشود، آنهايي هستند که به صورت پيوسته تفکرشان را تغيير ميدهند. بزوس اصلا فکر نميکند که ثبات فکري زياد، خصيصه مثبتي باشد. او تصور ميکند که اگر شما فردا ايدهاي داشته باشيد که در تناقض با ايده امروزتان باشد، ذهن بيماري نداريد.
از ديد او باهوشترين آدمها کساني هستند که به طور پيوسته در شناختشان از پيرامون تجديد نظر ميکنند و به مشکلاتي که قبلا تصور ميشد که پاسخي واحد براي آنها يافتهاند، دوباره نگاه ميکنند. اين افراد، به صورت پيوسته، از زواياي مختلفي به مسائل مي نکرند، ايدههاي جديد مطرح ميکنند، در «نبايد»هاي خود تجديد نظر ميکنند و شيوه تفکر خود را به چالش ميکشند.
البته اينها به اين معني نيستند که شما نبايد زاويه ديد شکلگرفته و منسجمي داشته باشيد، بلکه غرض اين است که شما بايد ديدگاه کنوني خود را يک ديدگاه ثابت و بدون تغيير در نظر نگيريد.
از اين ديد، آدمهاي لجوجي که هميشه بر زاويه ديد خود اصرار دارند، آنهايي که محو جزئيات ميشوند و نميخواهند با فاصله گرفتن از رويدادها، زاويه ديد گستردهتري پيدا کنند، آنهايي هستند که با گذشت زمان غلط بودن تفکرشان به تدريج به همه ثابت ميشود.